نفس نمی کشد هوا قدم نمی زند زمین سکوت می کند غزل بدون تو فقط همین...
در قبرم هستم خوابیده به پهلوی راست گوش چسبانده ام به سنگ منتظر گام های تو... فاتحه بهانه است من هنوز هم عاشقت هستم....
بزار این روزا تموم بشه میام میزنم رو شونت میگم خدا جون جنبرو حال کردی
نقشه رو تا می زنم و دنیا رو توی جیبم می گذارم تو فقط چند سانتی متر از من دوری
از همان ابتدا دروغ گفتند!
مگر نگفتند كه "من" و "تو" ، "ما" می شویم؟!
پس چرا حالا "من" این قدر تنهاست!
از كی "تو" اینقدر سنگ دل شد؟!...
اصلا این "او" را كه بازی داد؟!...
كه آمد و "تو" را با خود برد و شدید "ما"!
می بینی
قصه ی عشقمان!
فاتحه ی دستور زبان را خوانده است
باران را دوست دارم
بی دلیل
بی منطق
بدون اختیار
دیوانه وار
دلم را که مرور میکنم
تمام آن از آن توست
فقط نقطه ای از آن خودم...
روی آن نقطه هم
میخ میکوبم…
و قاب عکس تو را می اویزم...
چهار چیز را نشکنید. اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندازد ولی دردناک است. چارلز
زندگی هر انسانی یک راه دشوار درست دارد و هزاران راه آسان غلط...
چه سخت است دل تنگ قاصدک بودن در جاده ای که در آن هیچ بادی نمی وزد.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: اس ام اس ، ،
برچسبها:













































